آموزش فيلم سازي به نابينايان!
آموزش فيلم سازي به نابينايان!
آموزش فيلم سازي به نابينايان!
نويسنده:محمد ارژنگ
توليد فيلم کوتاه هنوز جايگاه واقعي اش را پيدا نکرده . فيلم هاي بسياري ساخته مي شوند که معلوم نيست بناست کجا نمايش داده شوند، فيلم سازي کوتاه دچار دستپاچگي اي شده که نگران کننده است ، فيلمسازان امنيت شغلي ندارند، سينماي ما به دولت وابسته است ، و اين مي تواند براي استقلال آن خطرناک باشد. همچنان فيلمنامه يکي از مهم ترين مشکلات سينماي کوتاه و بلند ماست و ... در اين بلبشو اگر بشنويد کسي قصد دارد به نابينايان، فيلم سازي آموزش بدهد چه فکر مي کنيد؟
محمد شيرواني، فيلمساز کوتاه موفق که به قول خودش اگر تجربه گرا هم نيست لااقل اين اتيکت را به او زده اند. حالا مي خواهد نشان دهد نه تنها در زمينه فيلم سازي ، که در زندگي اش هم بدش نمي آيد چيزهايي را تجربه کن، حتي اگر به نتيجه اش مشکوک باشد.
در اين فعاليت شيرواني آن چه نظر را جلب مي کند، نه شکل کار او (که شايد بشود راهکارهاي بهتري را براي چنين هدفي يافت) بلکه نفس حرکتش است . در حالي که سينماي کوتاه مثل کودکي نابيناست که به طرف دره مي رود، همه والدين و بزرگ تران او دست روي دست گذاشته اند و مي گويند: «مي بينيد؟ بيچاره نابيناست، دارد توي دره مي افتد!» طبيعي است که در چنين شرايطي، از اميد بستن به بزرگ تر ها دست مي کشيم و خودمان شروع به فرياد کشيدن مي کنيم. حرکت هايي مثل کارگاهي که شيرواني برگزار کرده، شايد راه حلي مستقيم براي حل مشکلات فيلم سازي کوتا در ايران نباشد، اما به واسطه ا
اين که حرکتي فرهنگي باري افراد جامعه است، آدم را اميدوار مي کند که در آينده اي نامعلوم ، بشود وضعيت بهتري را متصور شد. مثل اميدي که به صدايي خفه و گنگ و مبهم مي بنديم تا شايد سبب شود طفل معصوم ما از رفت به طرف طفل نابينا را بايد ضعيف بر دوش بکشند.
منبع: ماهنامه فيلم نگار26
محمد شيرواني، فيلمساز کوتاه موفق که به قول خودش اگر تجربه گرا هم نيست لااقل اين اتيکت را به او زده اند. حالا مي خواهد نشان دهد نه تنها در زمينه فيلم سازي ، که در زندگي اش هم بدش نمي آيد چيزهايي را تجربه کن، حتي اگر به نتيجه اش مشکوک باشد.
او با کمک مرکز عصاي سفيد، کلاس هايي را چند نابينا داير کرده که در آن ها از آموزش قصه نويسي شروع مي کند و پس از مروري کوتاه بر روش فيلمنامه نويسي، قصد دارد اين نابينايان را در نهايت به فيلم ساز بکشاند. او مي گويد در نظر دارد براي پايان دوره اين هنر جويان از آنها بخواهد تا بدون کمک هيچ فرد بينايي دست به ساخت فيلمي کوتاه بزنند.
اين که محمد شيرواني تا چه حد در چنين کاري موفق خواهد شد را زمان تعيين مي کند. گو اين که خود او هم به نتيجه مستقيم اين کلاس ها چندان خوش بين نيست و مي گويد قصد دارد با اين حرکت ، به جنبه انساني اين افراد بپردازد و از اين راه نشان دهد آن چه شايد ضعف به نظر برسد مي تواند ضعف نباشد. او براي رسيدن به اين منظور موقعيت را تراژيک تر کرده و اين دوره را براي «خانم هاي نابينا» برگزار کرده تا به شکلي غير مستقيم نتيجه بگيرد اگر در آسيب پذيرترين موقعيت هم قرار بگيري، هميشه راه حلي خواهد بود.در اين فعاليت شيرواني آن چه نظر را جلب مي کند، نه شکل کار او (که شايد بشود راهکارهاي بهتري را براي چنين هدفي يافت) بلکه نفس حرکتش است . در حالي که سينماي کوتاه مثل کودکي نابيناست که به طرف دره مي رود، همه والدين و بزرگ تران او دست روي دست گذاشته اند و مي گويند: «مي بينيد؟ بيچاره نابيناست، دارد توي دره مي افتد!» طبيعي است که در چنين شرايطي، از اميد بستن به بزرگ تر ها دست مي کشيم و خودمان شروع به فرياد کشيدن مي کنيم. حرکت هايي مثل کارگاهي که شيرواني برگزار کرده، شايد راه حلي مستقيم براي حل مشکلات فيلم سازي کوتا در ايران نباشد، اما به واسطه ا
اين که حرکتي فرهنگي باري افراد جامعه است، آدم را اميدوار مي کند که در آينده اي نامعلوم ، بشود وضعيت بهتري را متصور شد. مثل اميدي که به صدايي خفه و گنگ و مبهم مي بنديم تا شايد سبب شود طفل معصوم ما از رفت به طرف طفل نابينا را بايد ضعيف بر دوش بکشند.
منبع: ماهنامه فيلم نگار26
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}